• زبان

لورنزو پرونه (Lorenzo Perrone)

ایتالیا

"... کارگری که تابعیت ایتالیی داشت به مدت شش ماه  یک تکه نان و باقی مانده های سهمیه خوراکی خود را به من می داد. وی جلیقه خود که پر از وصله و پینه بود را نیز به من داد. او به نام من کارت پوستالی نوشت و به ایتالیا فرستاد، سپس پاسخ آن را نیز برایم آورد. در برابر این همه خوبی او نه چیزی از من درخواست کرد و نه چیزی گرفت. به دلیل اینکه انسانی پاک و ساده بود که باور می کرد که نباید چیزی در ازای این نیکی ها بگیرد.

... من اطمینان کامل دارم که تنها به خاطر لورنزو من امروز زنده هستم. نه تنها به خاطر کمک مادی که به من کرد، بلکه بیشتر به دلیل اینکه وجود او، با قلب خوب و ساده اش، هر روز به من یادآوری می کرد که هنوز آنجا، در آن دنیای بیرون نیکی هم وجود دارد؛ کسی یا چیزی که هنوز پاک و خوب است، که هنوز فاسد نشده است، که وحشی، که بی اعتنا به نفرت و ترور نیست، وجود دارد. چیزی که تعریف آن ساده نیست، فرصتی دوررس و مطلوب، که به خاطر آن بهتر است زنده ماند.

... ولی لورنزو یک انسان بود، انسانیتی که در او بود پاک و دست نخورده بود، او جزئی از این دنیای منفی نبود.

به سبب مساعدت های لورنزو، توانستم که شخصا به یاد داشته باشم که من هم انسانم".

ترجمه شده از : Levi, Primo, If This Is a Man, New York: The Orion Press, 1959